ماجراي جشن تولد اميرحسين جونم
سلام عزيزان گل ما در ٢٨فروردين ماه براي اميرحسين عزیزم تولد گرفتيم. من و باباش يه روز قبلش هال پذيرايي رو براي يه جشن كوچولو تزئين كرده بوديم. باباش بادكنك ها رو باد كرد و با بقيه تزئينات به در و ديوار چسبونديم.دوچرخه اي هم كه واسه تولد اميرحسين گرفته بوديم آورديم وسط هال گذاشتيم.اميرحسين داشت بال درمي آورد و واسه فوت كردن شمع هاي كيك تولد لحظه شماري مي كرد. عصر باباي اميرحسين بعد از اينكه از اداره اومد فرستادمش دنبال كيك تولد.بهش گفته بودم يه كلاه چند تا بادكنك ديگه و يه مقدار خرت وپرت ديگه واسه جشن كوچيكمون بگيره.از اولش هم تصميم گرفته بوديم يه جشن كوچيك خودموني بگيريم.آخه هم ایام فاطمیه بود وهم اینکه هرك...
نویسنده :
ماماني
0:57